Aníron

در امتــــــــــــــــــــداد خیابان وانیلا...

Aníron

در امتــــــــــــــــــــداد خیابان وانیلا...

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
  • ۱۰ تیر ۰۲، ۱۳:۱۵ - طراحی سایت اصفهان عجب
محبوب ترین مطالب
آخرین مطالب

در سکوت سینه ام، دستی دانه اندوه می کارد

يكشنبه, ۴ مهر ۱۳۹۵، ۱۱:۳۰ ب.ظ

-میفهمی؟

-اوهوم...


دروغ می گفتم. نمی فهمیدم. 

نمی فهمیدم  یک نفر چطور میتواند چندین سال عاشق یک نفر دیگر باشد، هر شب خوابش را ببیند، عکسش را ببوسد و ببوید و با اینکه می داند طرف متاهل است امیدش را برای رسیدن به او از دست ندهد. نمی فهمیدم چطور می شود انقدر یک نفر را خواست.

من؟ راستش هیچوقت یک نفر را اینطور دوست نداشتم. حتی نصف اینطور. اصلا شک دارم هیچوقت کسی را دوست داشته ام. شاید آدمهایی بوده اند که صرفا از آنها خوشم می آمده اما این حس عشق نا محدود به زمان و مکان اصلا برایم قابل درک نیست.

کمی با خودم کلنجار رفتم و به او گفتم بهرحال او الان زندگی خودش را دارد. همسر و دوتا بچه دارد. بعد او عکسش را درحالی که دختر کوچکش را روی دست گرفته بود برایم فرستاد و گفت، این بچه باید بچه ی من می بود...

می دانستم که داغ شده و دارد اشک میریزد.

میخواستم بگویم سراغ آدم اشتباهی آمده. من نمیفهمم. و کسی که نمی فهمد تنها کاری که می تواند بکند یا نصیحت است یا لالمانی گرفتن. یا که مثل بز سرش را تکان بدهد و به دروغ بگوید که می فهمد. دقیقا شبیه وقتهایی که یک نفر یک تئوری فیزیک هسته ای را برای آدم توضیح می دهد و در جواب فهمیدی؟ اش سرت را به نشانه ی بله تکان بدهی.

 

و بعد او جمله ی غیر منتظره ای گفت:

می شود زنش بمیرد؟ ممکن است تا آن روز.... 

 

شنیدن این جمله از زبان کسی که هیچوقت برای یک مورچه هم بد نخواسته، آدم را وادار به فهمیدن می کند. هرچقدر هم نخواهد بفهمد. هرچقدر هم که نتواند.


*عنوان از فروغ

۹۵/۰۷/۰۴ موافقین ۵ مخالفین ۰
Faella

نظرات  (۹)

۰۵ مهر ۹۵ ، ۰۰:۱۶ ر. کازیمودو
ما را از زندگانی همین عاید گشت که این خلایق سزاوار عشق نیستند بایّ نحو کان کما فَعَل بعضُهم.
پاسخ:
عشق یا جنون؟
۰۵ مهر ۹۵ ، ۰۰:۳۹ نیمه سیب سقراطی
به نظرم خوشبختی که با بدبخت کردن یکی به زور به دست بیاد تاوان داره .....
پاسخ:
خیلی ....
بعضی وقتا که خودت فرصت رو از دست میدی و بعد میخوای ازونی ک بدستش اورده انتقام بگیری..
۰۵ مهر ۹۵ ، ۰۲:۵۲ فیلو سوفیا
It's hard for me to say
l'm jealous of the way
you are happy without me
پاسخ:
خیلی خوبه این اهنگه..
واقعا نمیدونم تو همچین شرایطی چه میتونستم بگم بهش ،اگر جای تو بودم!:(
پاسخ:
منم هنوز نمیدونم...
۰۵ مهر ۹۵ ، ۰۷:۵۷ مترسک ‌‌
چه جمله تلخی بود این: «این بچه باید بچه من می‌بود»...
پاسخ:
خیلی... خیلی..
همچین چیزی اخیرا سر منم اومده!! یکی میاد با من از عشق حرف میزنه که رسما نمیفهمم چی میگه! به خودشم گفتم که نمیفهمم چی میگی! حالا باز خوبه طرف او، متاهل نیست لااقل. ولی نمیذارن به هم برسن. دو تا خونواده از دشمنای قدیمی هم هستن... :|
پاسخ:
طفلیا :(

رومیو و ژولیت ن؟ :)
۰۵ مهر ۹۵ ، ۱۲:۱۹ آقاگل ‌‌‌‌
نمیدونم.
ولی عشق اه حقیقی باشه جز خوشبختی معشوق چیزی نمیخوای. 
حتی اگه خوشبختیش رو توی از دست دادنش ببینی.

پاسخ:
خب منم اینطور فکر میکنم اما واقعا نمیشه قضاوت کرد تا جای اون طرف نباشی..
عه آره!
لیلی و مجنون خودمون هم اینظوری نبودن؟
اصن وضعیت وخیمه...
براشون دعا کن....
پاسخ:
هاا اره
من دیگه غرب زدگی رو از حد گذروندم. ایششش 
+یاد فیلم خشمُ هیاهو افتادم. هنوزم معتقدم سیدی سکانس پایانیُ خراب کردُ اونُ با هیس دخترها فریاد نمی زنن درخشنده مقایسه می کنم. سوژه شُ هم که از داستان واقعی زندگی یک مربی فوتبال برداشته بود.

+ اون فیلم بالاییُ هنوز ندیدم. ولی یادمه تو وبلاگ یکی از دوستای سینمایی م درباره ش حرف زده بودیم.
پاسخ:
ندیدم هیچکدومو :( به دلیل نداشتن پایه خیلی وقته سینما نرفتم :((
حالا فیلم خوبای هاردمو ک دیدم خالی شد اونارم اگه جایی دانلود قانونی دیدم میگیرم میبینم. ممنون 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">