گًرد و خاکستر
سوزان بویل، اسبهای وحشی را می خواند و من لباسم را که پر از گرد خاک رس است، توی سفره می تکانم. حس خوبی ندارم، انگار که چیز ارزشمندی در دستهایم پودر شده و فقط همین گرد از آن بافی مانده است.
هر سال دوبار، حس خاص ناخوشایندی وجودم را میگیرد. یک بار وقتی به پایان سال نزدیک می شویم، یک بار هم شب تولدم. طی این حس ناخوشایند، از خودم و چیزی که هستم متنفر می شوم و تمام فرصتهایی که از دست داده ام از جلوی چشمم رد می شوند و گاهی اشکم را در می آورند. در روزهای پایانی سال، میشود خود را با خانه تکانی و تخم مرغ رنگ کردن و کارهایی ازین دست سرگرم کرد، اما برای شب تولد واقعا درمانی نیست، و تازه کسانی هم از چپُّ راست این روز فرخنده را تبریک می گویند و تو باید خودت را خوشحال نشان بدهی که مثلا عین خیالت نیست که مثل ریچل در روز تولد ۳۰ سالگی اش عزا گرفته ای و دلت نمی خواهد کسی تولدت را به روی خودش بیاورد.
گرچه فعلا در مرحله ی اول به سر می بریم، و هروقت به تولد نزدیک شدم یک فکری به حالش می کنم.
فعلا چهارزانو روی سفره نشسته ام و مدال بزرگ سفالی ام را سنباده می زنم، همانی که قرار بود برای شب یلدا آماده باشد و هنوز تمام نشده، قرار بود شبیه حضرت حافظ شود و شبیه جناب زئوس شد، و بدتر از همه اینکه احتمالا داخل کوره هم نرود لذا از شاپان کاری هم خبری نیست.
سنباده می زنم و به دستاوردهای امسالم فکر میکنم. به چیزهایی که دادم تا چیزهای دیگری بگیرم. به زمانم. به چیزهایی که باید به دست می آوردم و بی خیالشان شدم.
پارسال این موقع توی اتوبوس نشسته بودم و داشتم به جمع کردن پورتفولیو و اپلای فکر می کردم و سعی می کردم کلمات دراز آلمانی را توی جمله حفظ کنم، و الان؟
لباسم را که پر از گرد خاک رس است، توی سفره می تکانم و به چیزهای خوب فکر می کنم. درست است که به چیزهایی که توقعشان را داشتم نرسیدم، اما با چیزهایی آشنا شدم و تجربه کردم که توقعشان را نداشتم. دوره ی فیلمسازی و تدوین، دوره ی دکوراسیون، دوره ی سنگتراشی و گوهرشناسی، پیلاتس، تجربه ی کار مرمتی در جایی از شهر که حتی دیدنش هم از مخیله ام نمی گذشت، دیدن شهرهایی از ایران که فقط از روی نقشه و عکسهای اینترنت میشناختمشان، و اگر امسال کمی کش می آمد، احتمالا اولین تجربه ی تنها سفر کردنم هم در آن رقم میخورد، که به سال بعد منتقل می شود اما در زمره ی کارهاییست که قبل از تولدم باید انجام شود.
برنامه ی سال جدید، به طور حتم تمام کردن چیزهایی است که شروعشان کردم. شاید اگر شرایطش پیش بیاید، کار با چوب و رزین اپوکسی را هم شروع کنم، اما بهتر است تمرکزم روی "تمام کردن"ها باشد و تا آخر سال، کارهای بیشتری را عملی کنم و چند کار ساخته شده _در زمینه ای که بلاخره انتخاب می کنم_ داشته باشم..
زئوسحافظ مذکور -__-