Aníron

در امتــــــــــــــــــــداد خیابان وانیلا...

Aníron

در امتــــــــــــــــــــداد خیابان وانیلا...

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
  • ۱۰ تیر ۰۲، ۱۳:۱۵ - طراحی سایت اصفهان عجب
محبوب ترین مطالب
آخرین مطالب

مستاجر

پنجشنبه, ۲۶ اسفند ۱۳۹۵، ۰۵:۴۵ ب.ظ

شده اند دوتا.

قبلا که برق نقره ای را لای موهایم می‌دیدم، سعی می‌کردم لابلای موهای دیگر پنهانش کنم، اما حالا شده‌اند دوتا. یکی را می‌توان خفه کرد، توی دهانش زد و حتی سربه نیستش کرد؛ اما وقتی که بیشتر می‌شوند، صدایشان هم بلندتر می‌شود و سربه نیست کردنشان سختتر. 

دومی را از دیروز که چتری گذاشتم کشف کردم و برخلاف اولی، موقع کشف کردنش خیلی حرص نخوردم. درصورتی که باید برعکس می‌بود. یک تار موی نقره ای را تقریبا همه در این سن دارند، اما به دوتا که می‌رسد....

شاید چون وقتی کشفش کردم جوانتر بودم. واکنش اولیه ام این بود که آن را بین انگشتانم گرفتم و از بیخ کندم. چندماه بعد باز دیدمش که مثل سوزن وسط کله ام سبز شده و هیچ جوری روی سرم نمیخوابد. تصمیم گرفتم دیگر حتی کوتاهش هم نکنم. فقط جهت فرقم را عوض کردم که جلوی چشمم نباشد. حتی بعد از مدتی فراموشش کردم تا دیروز که چتری هایم را کوتاه کردم، آنقدر کوتاه که دیگر خیلی تابع جهت فرق موها نیستند. و بعد باز تار موی نقره ای بود که درست بالای چشم چپم برق می‌زد. برق میزدند. هر دوتایشان، در نزدیکی هم. سرم را روی بالش گل‌گلی گذاشتم و به تار موهای نقره ای زندگی ام فکر کردم. چیزهایی که که برایم دوست داشتنی نیستند، نادیده شان می‌گیرم و پنهانشان می کنم. اما جلوی چشم نبودنشان، حقیقت وجودشان را از بین نمی‌برد. که هرازچندگاهی خودی نشان می‌دهند که برتری و قوی بودنشان را به رخ آدم بکشند. یاد بخشی از کتاب "من او را دوست داشتم" آنا گاوالدا می افتم:

 "زندگی حتی وقتی انکارش می کنی، حتی وقتی نادیده اش می گیری، حتی وقتی نمی خواهی اش، از تو قوی تر است... از هر چیز دیگری قوی تر است..."


حق با توست آنا. زندگی از هر چیزی قوی تر است و از هر فرصتی برای به رخ کشیدنش استفاده می کند. کمی به آدم فرصت شلنگ تخته اندازی می‌دهد، بعد انگشتانش را در موهای آدم فرو می‌برد و سیمینشان می کند؛ و آرام، ذره ذره از کالبدش بیرون می رود...

۹۵/۱۲/۲۶ موافقین ۱۱ مخالفین ۰
Faella

نظرات  (۱۷)

۲۶ اسفند ۹۵ ، ۱۹:۰۴ اسمم محموده
منم یدونه دارم، اتفاقا من عاشقشم و هرکی هم میبینه با کلی ذوق درموردش صحبت میکنم :)
مصل بقیه سیاها نیست، خاصه و خیلی هم جنتل تره :))
پاسخ:
اوه یس :))
یدونه رو بیشتریا دارن 
۲۶ اسفند ۹۵ ، ۱۹:۴۹ شِـــ‌یدا ..
خانوم اجازه؟ ما یه کشف محیرالعقول کردیم. شما هر موضوع کوچیک و کم اهمیتی (مثه دندون عقل نهان و تارهای سفید مو و غیره) رو بادش میکنی و بعد به طرز محیرالعقولی ربطش میدی به یه موضوع انتزاعی(فلسفی، اجتماعی یا غیره)
منظور اینکه زیادی واسش قصه میبافی. خب نکن برادرِ من. آخه یه لاخِ مو چیه؟  من نمیدونم چرا خانما انقد سر موی سفید حساس اند؟ البته میشناسم دخترایی که به وضوح موی سفید رو سرشون دیده میشه و رنگ هم نمیکنن و اتفاقا به نظر منم اصن عیب و مشکل نیست
پاسخ:
موی سفید و دندون عقل بهانه و وسیله ن.مهم اون حرفه س که در قالب شون گفته میشه 0_-
چرا باید رنگ‌کنن، مگه اقایون همه موهاشون رنگ کرده س؟
۲۶ اسفند ۹۵ ، ۲۰:۱۶ آرزوهای نجیب (:
من بار اول که دیدم موی سفید بین موهام کلی ذوق کردم، ولی الان هی تعدادشون داره زیاد میشه،احساس بدی پیدا کردم نسبت بهش خیلی بدا، هی یاد آدم می اندازه که داری پیر میشی ها:|
پاسخ:
موی سفید صرفا نشونه ی پیری نیستا. یه مقاله میخوندم یسری ویتامین و فلزجات لیست کرده بود که بخاطر کمبود اینام میتونه باشه. اما من دوس دارم به صورت نمادین همون سن در نظرش بگبیرم :))
مستاجر چرا؟
پاسخ:
چون طی شرط و شروطی به صورت موقت توی این بدن زندگی می کنیم و باید بابت بهایی بدیم
من از کارشناسی کلی موی سفید داشتم
برای من کچل نشم حالا هر رنگی میخواد باشه باشه :))
پاسخ:
سبز مثلا :| :))
کی دوس داره کچل شه خب :/ کی بود میگف هررو  یه تخم مرغ رو‌کله ت بشکون بذار تا شب بمونه، کچل نمیشی. من :||||
بووو میده ها احیانن

منم دو تا دارم ، شاید هم سه تا .
این آخری رو که کشف کردم دلم لرزید ...
البته به هرکی نشونشون میدم میگن برو بابا این سفید نیست بوره ، هیشکی هم قبول نمیکنه که من که موهام طبیعیش خرماییه سفیدش سفید برفی نمیشه میشه بلوند خیلی روشن :^
پاسخ:
ملت کلی پول می دن هایلایت اون رنگی درمیارن. تو ناراحتی؟ :|
منم تو عنفوان بیست سالگی چندتا موی سفید دارم، اتفاقا خیلی هم دوستشون دارم، همیشه هم از مقنعه‌ام میزنن بیرون. دوستامم خیلی اصرار دارن که بکننشون(((: 
پاسخ:
من حس های بسیار متناقضی دارم. هم دوسشون دارم هم می ترسوننم هم دوست دارم نباشن.
ولی اگه رو شقیقه ت نیست ربطی به سن نداره. یا ارثیه یا باید یه چیزایی رو تقویت کنی 
منم که شهره شهرم به پیرمرد بودن! :))
پاسخ:
یاد این افتادم
منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن, منم که دیده نیالوده‌ام به بد دیدن
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم, که در طریقت ما کافریست رنجیدن
من از یکی دو تا گذشته...
پاسخ:
دوست شدن ؟ 
موهای سفیدتو نکن.زیاد میشه...
پاسخ:
نمیکنم دیگه. ولی فک نکنم دلیل زیاد شدن کندن باشه
حالا اینطور به قضیه نگاه کن که وقتی موهات سفید بشه دیگه نمیریزه
البته ادمهایی که موهاشون زودتر از سی سالگی سفید بشه مشکل تیروئید هم دارن البته معمولا

پ ن:باز یک نفر جمله ادبی نوشت من علمیش کردم:|
در هرصورت فایزه بزن تو دهنش ورنگشون کن
پاسخ:
وای نه من متنفرم از رنگ کردن مو... و تا وقتی ک مجبور نشم عمرا انجامش نمیدم
نه مشکل تیروئید ندارم من. احتمالا از آهن ایناس
۲۷ اسفند ۹۵ ، ۱۳:۵۵ عاشق بارون ...
دیگه تعداد این پست هایی که با این موضوع خوندم از دستم در رفته! ولی جالبه که من هیچ حسی به این موضوع ندارم! از وقتی یادم میاد(شاید راهنمایی یا دبیرستان) چند تا تار موی سفید داشتم. برامم مهم نبود. حالا هم که بیشتر شده بازم مهم نیست! بعد هی این پست ها رو میخونم فکر میکنم که من چرا هیچ حسی نداشتم و ندارم! :)))
پاسخ:
ببخشید دیگه :دی

آره جالبه حس ادمای مختلف به یه موضوع مشترک.من فک نمیکردم بشه حسی نداشت مثلا :))
در مورد پست کامنت بالای دوست نشدن تشکیل خانواده دادن :دی
-------
من که نگفتم کسی دوست داره میگم دغدغه‌ام از سفیدی مو گذشته فقط امیدوارم نریزه(که البته داره می‌ریزه)
تخم‌مرغ رو امتحان نکردم هنوز :))
پاسخ:
داشتم فک میکردم اگه پسر بودم میرفتم از تههه میتراشیدم که دیگه حرص نخورم بابت ریزش:/
کچل منصور ضابطیان طور 
من یه عالمه موهای سفید و نقره ای دارم و خیلی هم دوسشون دارم، نمیدونم چرا شما اینقدر حساس هستید بهشون :))  
حتی با وجود این همه موهای سفید، بازم چهار پنج سال جوونتر از سن واقعی م به نظر میام. دوس دارم بازم سفید بشن تا موهام جوگندمی بشه. 
پاسخ:
چه خوب :)
۲۷ اسفند ۹۵ ، ۲۰:۲۶ منتظر اتفاقات خوب (حورا)
مستاجر هستند و مستاجر هستیم، رفتنی هستند و رفتنی هستیم!!
پاسخ:
اوهوم...
مال من شده سه چهارتا ،
میدونی وقتی اولیش دراومد چی کردم؟ به صورت جنون زده‌‌ای رفتم و موهای تا کمرمو کوتاه کردم تا روی گردن.
اون موقع یادمه توی وبلاگم نوشته بود و اینقدر منطقی دلیل اورده بودم واسه عملم که نمیدونی، ولی الان یادم نیست چرا همچین حرکت احمقانه‌ای زده بودم:)) 
پاسخ:
آدم در مواجهه با یسری تغییرات بر اساس شاک زدگی یه کارایی میکنه که بعدا توش میمونه :/
قطعا اگ بخوای علمی و واقعی ببینی دلیلش این نیس
ولی زیادی منطقی
از چیزای زیادی منطقی خوشم نمیاد:دی
پاسخ:
ها دلیل فانتزیشو گفتی؟ :))  

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">