Aníron

در امتــــــــــــــــــــداد خیابان وانیلا...

Aníron

در امتــــــــــــــــــــداد خیابان وانیلا...

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
  • ۱۰ تیر ۰۲، ۱۳:۱۵ - طراحی سایت اصفهان عجب
محبوب ترین مطالب
آخرین مطالب

۱۴ مطلب در آبان ۱۳۹۵ ثبت شده است

بعضی از آدمها اخلاق بدی دارند به این صورت که فیلمهایی که ندیده اند، یا کتابهایی که نخوانده اند را نقد می کنند.

مثلا حتی یک کتاب هم از فلان نویسنده نخوانده و می گوید بد است. یک فیلم هم از بهمان کارگردان ندیده و می رود راجبش نقد کوبنده می نویسد. بعد می گوید خودم ندیدم اما پسر عمویم دیده و خوشش نیامده. اسکار گرفته پس حتما صهیونیستی و فلان است.

عکس این قضیه هم صادق است. اینکه می گویند فلان فیلم جایزه گرفته یا رتبه ی IMDb ش بهمان است پس حتما عالی اندر عالی است و هرکس خوشش نیاید کلا ول معطل است و با اینکه فیلم را ندیده اند و اصلا نمی دانند موضوعش چیست خودشان را می کشند که به همه بفهمانند چه فیلم وارسته و تکی است. یا اسم فلان نویسنده را خیلی شنیده اند پس حتما خیلی خفن است و در یک جمعی که بحث کتاب می شود دائم اسم او را به زبان می آورند صرفا برای اینکه حرفی برای گفتن داشته باشند.

ببینید دوستان، هیچکس پا روی خرخره ی شما نگذاشته که وقتی بحث فلان فیلم یا کتاب یا هرچیز دیگری پیش می آید حتما نظر بدهید. و اگر یک روزی مجبور شدید این کار را بکنید، بروید و آن را ببینید و بررسی کنید و نکات مثبت و منفی اش را در نظر بگیرید و بعد نظر شخصیتان را بیان کنید. 

برای مثال من شخصا از فیلمهای کوئینیتین تارانتینو خوشم نمی آید. تک تک فیلمهایش را هم دیده ام و صحنه هایی ازشان را دوست داشته ام، حتی یکی از فیلمها (جانگو) تمام تلاش خودش را کرد تا این چرخه را باطل کند اما نشد. یا کتابهای نویسنده ی بزرگی مثل همینگوی را نمی پسندم اما وقتی که اسم میلان کندرا می آید هیجان زده می شوم. به هرحال این نظر شخصی من است و برایش دلیل دارم. 

اگر هم چیزی را ندیده یا نخوانده باشم این را بیان می کنم و سعی می کنم که در اولین فرصت این کار را بکنم. اگر نشد هم نشد. هیچکس از ندیدن پدرخوانده یا واکینگ دد نمرده و نخواهد مرد و هیچوقت موقع مصاحبه ی کاری از شما نمی پرسند که آیا صدسال تنهایی را خوانده اید یا نه.

خلاصه اینکه برای نظر شخصی خودتان ارزش قائل باشید و به آن بها بدهید. حرف زدن از روی تعصب بی مورد یا بی اطلاعی تنها باعث می شود که شما مثل یک احمق به نظر برسید و هیچکس روی نظرتان حساب نکند.



عنوان برگرفته از یکی از کتابهای دیوید سداریس به اسم Me Talk Pretty One Day  است
Faella
۰۴ آبان ۹۵ ، ۲۲:۵۷ موافقین ۷ مخالفین ۰ ۱۵ نظر
قیمه ی داخل بشقاب را کاملا مخلوط کرد و با لبخند گفت: حالا شد قیمه نثار!

قیافه ی شاد و مهربانش هیچ شباهتی به قیافه ی عصبانی یک ساعت بعدش نداشت. همان یک ساعت بعد کذایی. از همان یک ساعت بعدهایی که ازشان متنفرم و اثراتشان و ترکش هایشان تا چند وقت باقی می ماند. تا چند هفته. تا چند ماه. حتی تا یک عمر...
و من چه کار کردم؟ 
یک بطری یک و نیم لیتری آب معدنی را پر آب کردم و با خودم توی اتاق بردم. بعد با خودم فکر کردم چه کار می توانم با آن بکنم. روی سرم خالی کنم؟ کل محتویاتش را سر بکشم؟ از پنجره پرتابش کنم و از صدای ترکیدنش لذت ببرم؟
اما هیچکدام از آن کارها را نکردم. 
صرفا آن را روی میز گذاشتم و به شکست نور در حلقه های روی آب نگاه کردم. و به شکست نور روی انحناهای بطری، و شکست نور در بر آمدگی کف بطری.... راستی نور چه حسی دارد از اینهمه شکست؟ چرا تسلیم نمی شود؟ چرا کم نمی آورد؟ چرا نمی رود خودش را گم و گور کند؟
در بطری را باز کردم و یک قطره آب روی یک تکه کاغذ ریختم و شروع کردم به تکان دادن کاغذ. از آن بازی های دوره ی دبستانی که آب نباید ساکن بماند یا بیرون بریزد. نور چه حسی دارد از آنهمه شکست؟ هیچی!
نور انقدر بزرگ و عظیم است که شکست یک قسمتش در یک نمی دانم کجا، به هیچ جایش نیست. و حتی با اینهمه شکست، آنقدر مهم است که در ادوار مختلف عده ی زیادی دانشمند و فلان مثل پاپاراتسی ها بر سرش ریخته اند که رازهایش را کشف کنند.
شکست آنقدرها هم بد نیست، بستگی به این دارد که در درون آدم چه اتفاقاتی بیوفتد. که خودش حس شکست داشته باشد یا نه. آن وقت است که یک اتفاق کوچک می تواند او را از پا دربیاورد یا که یک بدبیاری اساسی هم از جا تکانش ندهد...
Faella
۰۲ آبان ۹۵ ، ۱۹:۰۱ موافقین ۱۰ مخالفین ۰ ۱۲ نظر



تقریباً صبح است.

توکاها روی کابل تلفن

منتظرند

و من راس ساعت ۶ صبح

ساندویچ فراموش شده‌ی

دیروز را می‌خورم.

صبح آرام روز یکشنبه.

یک لنگه کفشم

یک گوشه‌ی اتاق

راست ایستاده

و لنگه‌ی دیگر به پهلو

افتاده است.

بله، بعضی زندگی‌ها برای هدر دادن

آفریده شده‌اند.


چارلز بوکوفسکی

سینا کمال‌آبادی




Faella
۰۲ آبان ۹۵ ، ۱۸:۰۴ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲ نظر

الیوت : اینکه ذهنت رو زیر سوال ببری یه چیزه، ولی اینکه چشم و گوشت رو زیر سوال ببری چیز دیگه‌ایه.

ولی بازم میگم، مگه هردوش یکی نیست؟ مگه حواس ما فقط داده‌های متوسطی از مغزمون نیستن؟

 درسته، ما به حواسمون متکی هستیم. اطمینان داریم که دنیای واقعیمون رو به درستی به تصویر میکشن. ولی اگه حقیقت این باشه که اونا نمیتونن این کار رو بکنن چی؟

 اینکه چیزی که می‌بینیم اصلاً دنیای واقعی نیست، بلکه فقط بهترین حدسیات ذهنمون هستش

 اینکه تنها چیزی که داریم یه واقعیت آشفته و درهمه

یه تصویر مبهم که هیچوقت نمیتونیم به درستی ازش سردربیاریم...


Mr Robot/ season 2 -ep 12

Faella
۰۱ آبان ۹۵ ، ۱۶:۱۲ موافقین ۴ مخالفین ۰ ۷ نظر