این فیلم یکی از ترین فیلمهایی بود که این چندوقت دیدم.
چیترین؟
نمیدانم.
بدون هیچ توضیحی- ببینید.
این فیلم یکی از ترین فیلمهایی بود که این چندوقت دیدم.
چیترین؟
نمیدانم.
بدون هیچ توضیحی- ببینید.
- اگه اتفاقی برات بیفته چه بلایی سر این مردم میاد؟ چی براشون می مونه؟
-خودشون
- بعد از اون همه جنگ و کشته دادن ، چه چیزی واقعا عوض شد؟
- اونا (مردم) عوض شدن. همه چیز همینطوری عوض میشه. به ارامی ، توسط مردم.... اونا دیگه به من احتیاجی ندارن
- اونا باید رهبری بشن!
- اره ولی توسط همدیگه. یه آدم قوی، مردم ضعیف رو میسازه. مردم قوی نیازی به یه آدم قوی ندارن
Viva Zapata! | |
---|---|
Directed by | Elia Kazan |
این فیلم داستان عجیب و غریب و پیچیده ای ندارد، هیجانی هم ندارد و شاید حوصلهی خیلیها را سر ببرد، اما بسیااار ساده و دوست داشتنی است؛ از آن تیپ فیلمها که آدم بعد از تیتراژ پایانیشان، خودش را می بیند که ناخودآگاه لبخند روی لبش است...
+اگر با فرهنگ و زبان کانتری آمریکایی آشنایی دارید، موقع تماشای این فیلم خوش به حالتان میشود؛ چون شوخیهای کلامی هوشمندانهی فیلم را بهتر متوجه میشوید و لذت بیشتری میبرید. اگر هم نه، سعی کنید از زیرنویس این مترجم برای نسخهی خودتان استفاده کنید.
وقتی از سالن مایاک پردیس کوروش بیرون آمدم، حس کردم شاهد یکی از بهترین اتفاقات تاریخ سینمای ایران بودم. به وقت شام از آن فیلمهایی است که "باید دید".
نه در تکنیک زیاده روی میکند و نه در محتوا. همه چیز در جای خودش قرار دارد و در کل فیلمی با ریتم خوب، فرم عالی و دکوپاژ و فیلمبرداری و تدوین و قاب های بی نظیر و رنگهای محشر و جزئیات مناسب و بهجا به مخاطب ارائه میشود. در استفاده از عنصر "هواپیما" به شدت خوب کار شده و نماهای درست حتی از جزئیات پرواز هواپیما مانند جرقه های موتور و لامپ نارنجی روی هواپیما گرفته، تا صحنه ی بستن خلبان به چرخ هواپیما و صحنه ای که در اوایل فیلم، آذوقه ها با چتر نجات به پایین فرستاده میشوند و حتی استفاده از هلی شات در فیلمبرداری، حس "پرواز" را القا میکند.
ایرادات فیلم از نظر شخص من، یکی این است که جلوه های بصری و CGI فیلم آن قدر که باید، قابل تامل نیست و حتی در بعضی صحنه های فیلم، (مانند شلیک تفنگها یا صحنه ای که مادر خلبان چادر روی سرش میکشد) تا حدودی مصنوعی از آب درآمده که با توجه به کم سابقگی سینمای ایران در استفاده از Visual Effects، نمیتوان انتظار زیادی داشت و قابل اغماض است. اتفاقی که در آخر فیلم افتاد هم آنقدرها به مذاقم خوش نیامد، و در گریم بازیگر ها هم آنقدرها که باید، خوب عمل نشده بود و صحنه هایی مانند هِوی متال خواندن زن داعشی برایم غیر قابل فهم بود.
اما به طور کلی فیلم آنقدر نکات مثبت دارد که ایرادات آنقدر هم قابل توجه نیست و می توان به راحتی از کنارشان گذشت، و با تمام اینها، یک قدم به جلو برای سینمای ایران محسوب میشود.
در مقابل، مصادره حرف زیادی برای گفتن نداشت. بانمک بود، فقط همین. که همان بانمکی هم از اواسط فیلم به طور قابل توجهی کاهش پیدا میکند و به شدت خسته کننده و خواب آور میشود. فیلمی که به خاطر پوستر و تیتراژ تارانتینویی، بسیار مشتاق تماشایش بودم و واقعا نا امیدم کرد. تنها بازیگر امیدوار کننده و جالب فیلم، هادی کاظمی است که با وجود داشتن نقشی تقریبا کوتاه، به طور مناسبی در آن جا افتاده بود.
در کل می توانم ادعا کنم که یکی از متناقض ترین تجربه ی فیلمبینی من، همین دیروز شکل گرفت. حضور بابک حمیدیان در هر دو فیلم بسیار جالب توجه بود، اینکه مثل اکبر عبدی و رضا عطاران، وقتی اسمش را در تیتراژ یک فیلم میبینی، اصلا نمیتوانی حدس بزنی با چه نوع فیلمی طرفی؛ که نمیدانم این برای یک بازیگر نقطه ی قوت است یا ضعف. شاید هم هردو. چون هم نشان دهنده ی این است که توانایی بازیگری بالایی دارد و می تواند همه طور نقشی را پیاده کند، هم اینکه خیلی در انتخاب نقشهایش سختگیر نیست پس ممکن است فیلمی که با آن روبرو هستیم عالی/افتضاح باشد.
در آخر پیشنهاد میکنم حتی اگر به موضوع فیلم علاقه ندارید، صرفا به خاطر فرم و تصویر هم که شده، "به وقت شام" را ببینید، در سینما هم ببینید؛ و حواستان باشد، کودک و نوجوان همراهتان نبرید.
کارگردان این فیلم تمام سعی خود را کرده تا داستان بیمعنی، بازیهای مزخرف، و چیزهای بیربط را با قابهای بینظیر و عکسگونه از لوکیشن زیبای فیلم پوشش دهد، اما نشد. نمیشود.
× فیلم فیلم است و عکس عکس.
نمی شود یک تپه سرگین را با دوتا پیس ادکلن خوشبو کرد.
همه چیز در این فیلم احمقانه است. داستان، بازیها، انتخاب بازیگران، دیالوگها ( جمله ی you are sooo talented یکبار نوشته شده، و در اقسی نقاط فیلمنامه پیست شده) و خلاصه کارگردان تمام توانش را به کار گرفته تا سلینجر را یک شخصیت لوس احمق به تصویر بکشد و منبع الهام داستانهایش را یک سری اتفاقات مسخره نشان دهد و در واقع، این فیلمی بر ضد سلینجر است و انگار توسط یکی از مخالفانش ساخته شده است.
تنها سکانس جالبی که در آن دیدم، جایی بود که سلینجر داشت برای راهب توضیح داد که حس می کند دیگر نمی تواند بنویسد و نوشته هایش را پاره می کند، و راهب پاسخ می دهد: sounds fun!
× چیزی که این فیلم به من یادآوری کرد، اهمیت نوشتن و پاره کردن است. حس میکنم من هم به نوشتن/کشیدن و پاره کردن احتیاج دارم، و زمانی که ایده لازم دارم و چیزی به فکرم نمیرسد یا ایده ها در هم تنیده میشوند می توانم از این روش استفاده کنم. و اینکه در دوران تایپ و ذخیره، معمولا گول میخوریم و گاهی فراموش میکنیم بعضی افکار و نوشته ها آنقدرها هم ارزشمند نیستند، و الکی خودمان را خفن تجسم میکنیم. ایده ها و افکار وقتی روی کاغذ می آیند بررسی و فرم دادنشان آسانتر می شود.
کاش کارگردان فیلم مذکور اجازه می داد تصور دختر زیبا، زن دکتر و کثافتهای تیمارستان در رمان کوری به عهده ی خودمان باشد.
× به تصویر کشیدن برخی چیزها، فقط بیننده را نا امید و تخیلش را خراب می کند.
Batman Vs. Superman (2016)
Bottoms Up (2006)
فیلمهایی وجود دارند که هیچ، هیییچ نکته ی مثبتی ندارند. واقعا ندارند، و هرگونه تلاش برای استخراج یک نکته ی مثبت فقط تو را شبیه احمق ها می کند.
× گاهی به امتیازات اعتماد کن.
سوال: اگر فیلمهای inception, harry potter, و kill bill راتوی یک مخلوط کن بریزند و اسم عرفانی رویش بگذارند محصول چه می شود؟
جواب: doctor strange
+راستش را بخواهید از اینکه اینهمه وقت منتظر این فیلم بودم از خودم خجالت می کشم. شاید چون فکر می کردم خیلی خیلی متفاوت باشد.
به عنوان یک ابرقهرمان مدل جدید ممکن است ارزش دیدن داشته باشد، اما به همان مزخرفی deadpool است. شاید حتی از آنهم مزخرف تر، چون در فیلم ددپول از همان اول تکلیفت را مشخص می کند که همه چیز مسخره بازی است، و با مفاهیم خاص شوخی نمی کند. حتی نمی توانم تصور کنم که اگر بازیگر دیگری جز Benedict Cumberbatch نقش اصلی را بازی کرده بود چه فاجعه ای به بار می آمد.
البته من فیلم ابرقهرمان بین نیستم و از نظرم به جز بتمن تمام ابرقهرمانها مزخرفند. شاید برای طرفداران این ژانر خیلی هم شگفت آور باشد. بهرحال برای دو ساعت سرگرم شدن بد نیست.
+اگر تصمیم به دیدن فیلم دارید: فیلم دو تیتراژپایانی دارد و بعد از هرکدام از تیتراژها، یک بخشی نشانمان می دهد که من چیزی را که بعد از تیتراژ پایانی اول دیدم دوست داشتم. غافلگیری جالبی بود و اگر فیلم ادامه داشته باشد احتمالا همکاری جالبی خواهد شد.