Ritual
در پی خواندن کامنتهای پست قبل، و یادآوری چیزهایی که مخاطبین عموما پس از شنیدن این قضیه تعریف میکنند، به یاد شخصی افتادم که حتی به خدا هم اعتقاد ندارد، اما هربار قبل از شروع غذا بسم الله میگوید چون اعتقاد دارد نمیشود همینجوری شروع به غذا خوردن کرد. باید یک چیزی گفت. و همینطور این دربارهی به خواب رفتن، از خانه بیرون رفتن، غذا پختن، حمام کردن و غیره توسط افراد مختلف اجرا میشود؛ چون اعتقاد دارند که نمیشود همینجوری آن کار را انجام داد، شاید حتی دلیلش را هم ندانند، اما تا انجامش ندهند دلشان آرام نمیگیرد و در مواردی، خودشان را توجیه می کنند که اگر فلان کار را انجام ندهم اتفاق بدی برایم میافتد.
برای افراد مذهبی، این قضیه حل شدهتر است، چون به توصیهی دین، اعمالی را انجام می دهند و به آنها اعتقاد دارند، اما عموما برای افراد غیر مذهبی قابل درک نیست که چرا دلشان میخواهد در حین کارهایشان یک "مراسم" به جا بیاورند. شاید چون این چیزها صرفا محدود به مذهب نیست، آدمیزاد کلا اجرای "مراسم" را دوست دارد، اینکه کاری که انجام میدهد، شروع و پایانی داشته باشد، یا در حینش چیزی را زمزمه کند. این ذاتیتر و درونیتر از چیزهایی است که میشناسیم، شاید از نیاز فطری انسان به "متصل بودن" سرچشمه میگیرد؛ یا چیز دیگری که آن را نمیدانم، فقط حس میکنم که هست.
خلاصه اینکه اجرای مراسمات شخصی هیچ اشکالی ندارد، حتی میشود گفت که هر آدمی _مذهبی و غیر مذهبی_ به آن نیاز دارد و شخصا فکر میکنم آن آدم باید از خودش بابت وقتی که برای خودش می گذارد تا حس بهتری داشته باشد، ممنون باشد.