make it rain down lord...
سه شنبه, ۱۶ آذر ۱۳۹۵، ۰۳:۳۴ ق.ظ
آن روزی که داشتم در آشپزخانه شان پارچ آب را پر می کردم و کلهگی شیر ظرفشویی تالاپی توی پارچ آب افتاد، همه با هم ختدیدیم؛ اما امروز که آن سوراخ روی سقف را دیدم که مثل همان شیر بدون کلگی شرشر آب راه انداخته بود به نظرم حتی افتادنش توی پارچ آب هم خنده دار نبود.
و الان از فرط نگرانی که نکند یک وقت خانه روی سرشان خراب شود خوابم نمی برد؛ توی ذهنم هوای سردی می چرخدو برای اولین بار در زندگی ام به این فکر می کنم که باران هم ممکن است دوست نداشتنی و بی رحم باشد..
۹۵/۰۹/۱۶