به همین سادگی...
يكشنبه, ۲ آبان ۱۳۹۵، ۰۶:۰۴ ب.ظ
تقریباً صبح است.توکاها روی کابل تلفنمنتظرندو من راس ساعت ۶ صبحساندویچ فراموش شدهیدیروز را میخورم.صبح آرام روز یکشنبه.یک لنگه کفشمیک گوشهی اتاقراست ایستادهو لنگهی دیگر به پهلوافتاده است.بله، بعضی زندگیها برای هدر دادنآفریده شدهاند.
چارلز بوکوفسکیسینا کمالآبادی
۹۵/۰۸/۰۲