نوامبر شیرین
مدتها پیش، فیلمی دیدم که در پایان داستان، به مخاطب میگفت تمام اتفاقاتی که شاهدشان بودیم، صرفا ساخته و پرداختۀ ذهن یک پسربچۀ 8 ساله بودند.
امروز به این فکر میکردم که در روزهای اخیر، انقدر مسائل احمقانه با راه حلهای احمقانهتر مطرح شدهاند که آدم شک میکند که نکند من هم دارم در ذهن یک بچه زندگی میکنم؟ یک بچۀ لوس که وقتی که نمیتواند رضایت اطرافیانش را به دست بیاورد، لج میکند و سعی میکند یک چیزی که برایشان مهم است را از آنها بگیرد تا آدم شوند. وگرنه در کجای دنیا وقتی که مردم به چیزی اعتراض میکنند، حکومت میرود و اینترنت را محدود میکند؟ اصلا چطور ممکن است همه چیز از همه نظر انقدر ناجور باشد؟ انگار که موجودی که در سرش زندگی میکنیم، با ما لج باشد مثلا، و حتی انقدر دوستمان ندارد که نمیخواهد رهایمان کند و دارد با زجر دادنمان خودش را سرگرم میکند...
Mr Nobody؟