Don't Look Down
مدتها پیش، تصمیم گرفتم اسم فیلمهایی که می بینم را برای خودم در یک فایل نوتپد کپی کنم که هم اسمشان یادم بماند، و هم اینکه اگر کسی فیلم پیشنهادی خواست، چهل و پنج دقیقه برای چهارتا اسم به مغزم فشار نیاورم. چند روز پیش فایل نوت را باز کردم تا اسم فیلمی که دیده بودم را بنویسم، یک چیزی شروع به قلقلک دادنم کرد؛ که این چه وضعی است؟ یک ترتیبی برای این بخت برگشتگان قائل باش. مگر چه گناهی کرده اند؟ و خلاصه کرم مزبور همینطور در مغز ما جولان داد تا بلاخره تسلیم شدم و شروع به مرتب سازی فیلمها برحسب سال ساخت (و آنهایی که کارگردانشان را دوست داشتم، برحسب کارگردان) کردم. این فرآیند دو روز و نصفی طول کشید، چون در حین مرتب سازی، هی اسم فیلمهایی که قبلا دیده بودم یادم می آمد و به لیست اضافه می کردم، بعد سال ساختشان را سرچ کرده، و به منطقه ی مورد نظر انتقالشان می دادم.
امروز که داشتم فیلمهای تازه به یاد آمده را اضافه می کردم، چشمم به حاشیه ی پایینی نوتپد افتاد ، همانجایی که می نویسد کلمه ای که انتخابش کرده ای، از نظر افقی و عمودی چه مختصاتی دارد؛ یعنی می شود فهمید که آن کلمه، در خط چندم قرار دارد و حرف چندم در آن خط است.
به این فکر کردم که من دلم میخواهد بدانم تا به حال حدودا چند تا فیلم دیده ام و هرگز این حوصله را در خودم نمی بینم که بخواهم تک تک این فیلمها را بشمارم ؛ اما می توانم با محاسبه ی تعداد کل خطها تقسیم بر تعداد فضاهای خالی ، حدود تعداد را دست بیاورم. یاد روز قبل افتادم که فکر می کردم تعداد فیلمها خییییلی زیاد است و اطرافیانم حق دارند من را یک آدم خوره ی فیلم بدانند، اما بعد از محاسبه، عددی که به دست آمد شوکه ام کرد. 417.
یک بار دیگر تعداد خط ها تقسیم بر فضای خالی. و باز نتیجه همان.
مگر می شود تمام فیلمهایی که از تمام زندگی ام در ذهنم مانده اند فقط همینقدر باشند؟
یک بار مامان جمله ای با این مضمون گفته بود که تو در این دنیا فکر می کنی خیلی ثواب در کارنامه ات داری، اما در آن دنیا متوجه می شوی چیزی که رویش حساب کرده بودی یک مقدار ناچیز است. بعد فکرم به روزی رفت که تصور می کردم فلان قدر پول دارم و درواقع نداشتم. و روزی که به کسی گفتم من خداگیگ آهنگ دارم و بعد فهمیدم که درواقع، جمعاً 220 گیگ آهنگ دارم. و روزی که میخواستم رزومه ام را بنویسم. و روزی که فکر می کردم دوستان زیادی دارم. و روزی که حس کرده بودم از فلان موضوع، خیلی حالیم است. و تا امروزی که فکر می کردم تعداد فیلمهایی که دیده ام، بالای 1000 تاست.
شاید به این فکر کنید که کمیت مهم نیست، باید کیفیت را در نظر گرفت؛ اما من در اینجا دقیقا می خواهم کمیت را در نظر بگیرم . کمیت چیزی است که پشت آدم را گرم می کند. که باعث می شود آدم قپی بیاید و در مواردی، شاخ شود و گاهی همان باعث می شود که آدم سقوط کند. مثلا در بازی 2048 _یا بازیهایی که باید طی یک زمان مشخص امتیاز کسب کنی_ یک قانون طلایی وجود دارد: هیچوقت به امتیازت نگاه نکن. چون در همان لحظه، یک 4 ناغافل جلوی راهت سبز می شود یا شخصیت بازی با صورت در یک کاکتوس بزرگ فرو می رود.
کمیت بسیار قدرتمند است. گاهی توانایی این را دارد که آدم را بالا ببرد یا به زمین بکوباند. به موجودی حساب بانکی تان و تاثیر صفرهایش بر زندگیتان فکر کنید. به سلبریتی ها و تعداد آدمهایی که آنها را می شناسند. به موهای سرتان که یک بخش سفید را کاملا یک رنگ دیگر کرده اند. به بیابان سراسر پوشیده از دانه های 2 تا 4 میلیمتری شن. به گله ی مورچه ها. به دانه های برنج غذایی که سیرتان می کند. به فالوئر هایی که تعدادشان برای یک نفر اعتبار می سازد.
خلاصه اینکه نباید کمیت را دست کم گرفت و گاهی باید از آن ترسید؛ حتی اگر تو را بالا ببرد. بیشتراز همه زمانی که تو را بالا می برد..