Aníron

در امتــــــــــــــــــــداد خیابان وانیلا...

Aníron

در امتــــــــــــــــــــداد خیابان وانیلا...

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
  • ۱۰ تیر ۰۲، ۱۳:۱۵ - طراحی سایت اصفهان عجب
محبوب ترین مطالب
آخرین مطالب

داستان خلقت از زبان مائوری ها

يكشنبه, ۹ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۷:۱۵ ق.ظ
در ابتدا هیچ چیز نبود،؛ نه دریا، نه اسمان،‌ نه زمین و نه خدایان. فقط تاریکی بود. نیستی بود. و شروع از هیچ چیز اغاز شد. 
والدین اولیه ی مائوری، از نیستی به وجود آمدند: Papatuanuku مادر زمین و Ranginui پدر اسمان ها.
هر دو در تاریکی بودند، در تاریکی یکدیگر را در اغوش کشیدند و 70 فرزند مذکر از آنها به وجود امد. این فرزندان،خدایان مائوری شدند. هرچند آنها در تاریکی مطلق اغوش پدر و مادرشان بودند و مشتاق دیدار روشنایی.

تا اینکه روزی تصمیم گرفتند که پدر و مادرشان باید از هم جدا شوند تا انها  بلاخره بتوانند نور را ببینند. 
در نهایت Tumatauenga خدای جنگ گفت باید پدر و مادرمان را بکشیم تا رها شویم. Tane-Mahuta خدای جنگل ها نیز به این نتیجه رسید که باید Papatuanuku و Ranginui از هم جدا شوند و پدر به بالاترین، و مادر به پایین ترین نقاط بروند تا از هم بیشترین فاصله را داشته باشند.

همه با این نتیجه موافقت کردند. هر کدام از خدایان تلاش کردند که آنها را از هم جدا کنند: خدای دریا، خدای خوراک، خدای جنگ و .. اما هیچ کدام موفق نشدند. تا اینکه Tane-Mahuta خدای جنگل ها تصمیم به این کار گرفت. Tane-Mahuta شانه هایش را سمت مادر، و پاهایش را سمت پدر گذاشت و همانند یک درخت کائوری* قدرتمند از تمام نیرویش استفاده کرد تا آنها را از هم جدا کند. خدایان موفق به دیدن نور شدند. خدای باد و بوران که تنها فرد مخالف جدایی پدر و مادر بود به اسمان ها رفت و هر طوفانی که بر زمین می اید انتقامی است که او از برادران خود در زمین می گیرد. 

  *درختان کائوری درختان تنومند و بسیار قدیمی نیوزلند هستند.
مائوری: زبان و فرهنگ بومی مردم نیوزیلند (Aotearoa)


کپی پیست شده :| از اینجا 
۹۷/۰۲/۰۹ موافقین ۹ مخالفین ۰
Faella

نظرات  (۷)

داستان‌های خلقت در بسیاری از اسطوره‌ها شبیه به همه. یا لااقل نقاط اشتراک زیادی دارن. مثلاً خیلی جالبه که در اغلبشون مادر که نماد زایش هست خدای زمین شمرده میشه. 
حالا که داستان خلقته یه اشاره به داستان خلقت در اساطیر ایرانی هم بکنم. طبق اساطیر ایرانی نخستین انسان کیومرث بود. وقتی عمر کیومرث به پایان رسید بر زمین افتاد و ریش و موی او در زمین فرو رفت. و نطفه او در زمین کاشته شد. (در گذشته اعتقاد داشتند که نطفه انسان در مغز اون قرار داره!) پس خورشید به این نطفه تابید و از این نطفه گیاهی به شکل ریواس رویید که دارای دو شاخه بود. این گیاه به دو قسمت تقسیم شد و مشی و مشیانه از آن زاده شدند. و ادامه ماجرا.
پاسخ:
چقدر جالب :)

دقیقا، تو تمدن های باستانی خیلی وجه مشترک وجود داره، تو مصر باستان هم همیچین چیزی داریم،که شو خدای هوا، گب خدای زمین و نات خدای آسمان رو با خشونت از هم جدا کرد، نات رو بلند کرد و به فضا برد و با دست‌هایش او رو  بالا نگه داشت.البته اینجا دیگه گب مرد بوده.
یا مثل همین هرم پلکانی که روش معبد وجود داره، هم تو تمدن بین النهرین بوده، هم مصر، هم اولمک و آزتک.

کلا این افسانه ها جالبن، اگه کسی خواست، برای ملل مختلف اینجا هست. 

https://paroshat.com/14683/%D8%A7%D9%81%D8%B3%D8%A7%D9%86%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%BE%DB%8C%D8%AF%D8%A7%DB%8C%D8%B4-%D8%B2%D9%85%DB%8C%D9%86

https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%B7%D9%88%D8%B1%D9%87_%D8%A2%D9%81%D8%B1%DB%8C%D9%86%D8%B4 
جالب بود و زیاد غیر منطقی بود :)
پاسخ:
افسانه های خلقت تقریبا همشون غیز منطقی ن :)
چه باحال
پاسخ:
اوهوم :)
70 تا بچه بزایی بعد فقط یکیش عم خوارت بشه :|

پاسخ:
جالبیش واسه من این بود که نور و روشنایی جزو خدایان نبود و یه چیزی بوده که وجود داشته
جالب بود . 
پاسخ:
بلی :)
پوووووووووووووف
پاسخ:
اینو ببین 

https://teara.govt.nz/en/maori-architecture-whare-maori
۱۳ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۵:۵۸ منتظر اتفاقات خوب (حورا)
این قصه ها خیلی جالبن! همین تفسیری که از باد و بوران هست! انتقام از برادرانش:-)
پاسخ:
جالبترین داستانی که من شنیدم، داستان پیدایش شب و روز تو قصه های تالکین ه. فکر میکنم تو سیلماریلیون نوشته این رو

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">