nothing is true, everything is permitted
assassins یا حساسین یا حشاشین فرقه ای است که در فیلمها و سریالها و بازی های مختلف به آن پرداخته شده و حتی در یکی از بخشهای سفرنامه مارکو پولو هم به این قضیه اشاره شده (در سریال پیرمردی از این فرقه را میبینیم که چیزهای عجیبی می داند و در چشم بهمزدنی غیب می شود (پیرمرد کوهستان یا همان حسن صباح) و در یک قلعه محیطی شبیه بهشت فراهم کرده تا جوانان را برای پیوستن به مریدانش ترغیب کند). این فرقه با اینکه در مصر، سوریه، ترکیه و کشورهای دیگر مقرهایی داشته است اما _راست یا دروغ_ آن را به ایران نسبت داده اند و قضیه ی تروریست معرفی شدن ایران هم [یحتمل] از همینجا نشات میگیرد.
در بازی Assassin's Creed, اسسین ها با فرقه ی دیگری به نام knight templars یا صلیبیون دشمنی یا به عبارت دیگر، رقابت دارند. هدف اصلی هردوگروه در ابتدا پیدا کردن "گنج سلیمان" عنوان می شود اما بعدتر، نام "باغ عدن" (بهشت) و "سیب عدن" (میوه ی ممنوعه) پیش کشیده می شود و داستان های زیادی در لوکیشن های مختلف حول این قضایا شکل میگیرد.
در آغاز، شما در نقش الطائر بن الاحد هستید، مرید شخصی به نام المعلم از فرقه ی assassin در دژ مصیاف سوریه؛ کسانی که برای مجازات افرادی که تمپلار معرفی می شوند _اما دقیقا نمی دانیم جرمشان چیست_ فرستاده می شوند. قربانیان معمولا در نهایت سربریده می شوند و شخص قاتل این مجازات را کاملا حق خودش میداند و عنوان می دارد که فقط یک وسیله است. ما هیچوقت درست و حسابی قیافه ی الطائر را نمی بینیم، و _بر طبق revelations_ در نهایت با ماریا، یک اشراف زاده ی انگلیسی که در ابتدا یکی از اهداف او برای قتل بود ازدواج می کند و این آیین به پسرش و نسلهای بعدی او هم منتقل می شود.
درشماره های بعدی ما به ایتالیا، ترکیه، آمریکا، انگستان و ... می رویم و با شخصیت های مختلف، اتفاقات مهیجی را تجربه میکنیم. داستانهای تاریخی و دیدن شخصیتهای واقعی آنها، فضاسازی ها و جذابیت های بصری محشر، معماهای جالب و گیم پلی عالی بازی باعث می شود که هی دلمان بخواهد جلوتر برویم و بیشتر ببینیم. آدمهای بیشتری بکشیم، سرهای بیشتری ببریم و کسانی که "کافر" خطابمان می کنند را بیابیم و از دم تیغ بگذرانیم، و در نهایت برای باغ عدن آماده شویم. و می دانید این ها ما را برای مواجهه با چه چیزی در زندگی واقعی آماده می کند؟
داعش