Aníron

در امتــــــــــــــــــــداد خیابان وانیلا...

Aníron

در امتــــــــــــــــــــداد خیابان وانیلا...

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
  • ۱۰ تیر ۰۲، ۱۳:۱۵ - طراحی سایت اصفهان عجب
محبوب ترین مطالب
آخرین مطالب

آن سنگ

يكشنبه, ۱۴ شهریور ۱۳۹۵، ۱۰:۲۸ ب.ظ

امروز بعد از سالها، سنگ بزرگ را دیدم.

همان سنگی که وقتی برای بار اول به آن محل پا گذاشتم توجهم را جلب کرد، که سنگ به این بزرگی وسط پیاده رو چه می کند. و بعد تر به این فکر کردم که چرا کسی برای برداشتنش اقدام نمی کند و آن زمان که از آن محل متنفر شدم سنگ برایم معنی پیدا کرد.

چه چیزی بهتر از یک سنگ بزرگ زمخت نابجا می توانست تجسم یک حس بد باشد؟ حس توصیف ناپذیر خیابانهای دلگیر و آسمانی که رنگش با تمام آسمانهای دیگر فرق می کرد و انگار به جای خورشید درش یک کیسه پر از شن غالب کرده بودند که شنهایش همینطور روی سر آدم می ریخت و آنقدر پیش می رفت تا کلملا دفن و خفه اش کند. 


امروز بعد از 7 سال، باز خودم را دیدم که در آن محل و در کنار سنگ بزرگ ایستاده ام.

کنار آن سنگ بزرگ نفرت انگیز که سالهاست پیاده رو را سد کرده و اصلا ککش هم نمی گزد که آدمها فحشش بدهند یا برویش آب دهان بیندازند و لش خطابش کنند. حتی پرنده ها هم رویش نمی نشینند. اصلا مگر آن محل پرنده هم دارد؟

البته the سنگ در اینکه من آن را سمبل نفرتم از آن منطقه کرده ام سهم زیادی ندارد، و گناهش بیشتر از سد کردن یک پیاده رو و معلوم بودن از هر طرف میدان و چهارراه نیست، و حتی گاهی دلم برایش می سوزد و کمی هم از بابت بی تغییر ماندن تحسینش می کنم.

اما در نهایت، او همان سنگ منفور زمخت نابجاست که مانند هسته مرکزی آن محل، روی آن گرد زرد تیره ی خفقان می پاشد و مانند شهرهای طلسم شده رویش سلطه دارد.


و این سنگهای بزرگ همه جا هستند. 

یک لحظه آدم چشم باز می کند و یکیشان را درست وسط زندگی اش می بیند، که با فحش و نفرین و آب دهان انداختن و حتی پتک زدن هم از جایش تکان نمی خورد. و آنقدر آنجا می ماند و راه ها و پیاده رو ها را سد می کند که کم کم به حضورش عادت می کنی.

یادم می آید که یکبار از یکی از اهالی محل پرسیدم چرا هیچکس این سنگ را بر نمیدارد؟

و او با تردید نگاهی به من انداخت و گفت، کدام سنگ؟

۹۵/۰۶/۱۴ موافقین ۳ مخالفین ۰
Faella

نظرات  (۸)

باور چیز مقدیسه
وقتی باور کنی به ندیدن
آسمونم به زمین بیاد
دیگه نمی بینی! :)
پاسخ:
اوهوم :)
سلام بیا تا حرف نو بشنوی و سنگ رو پیدا کنی!
پاسخ:
خیلی باحال تبلیغ میکنی :))
عادت میکنیم !!!
از این سنگ ها منم دارم توی زندگیم البته تصمیم گرفتم نابود کنم چون نمیخوام بهش عادت کنم !
پاسخ:
نمیدونم...
راس میگی بعضی اوقات عادت کردن بهشون خوب نیس
بر سنگ اشارتی است که بر حال خویش باش ..
پاسخ:
هوم...
امان از وقتی که کسی نخواد ببینه. نمیدونم این خوبه یا بد. اینکه دیگه سنگا اذیت نکنن بشن جز زندگی...
نمیدونم باید از کنارشون رد شد ، یا به فکر یه دینامیت بود که تیکه تیکش کنه!:/
پاسخ:
به نظرم بستگی به زور آدم داره.
اگه زورت میرسه حتی به مرور زمان هم تکونش بدی بنظرم باید اینکارو کرد.
ولی اگه نمیرسه باس بذاریش به حال خودش و ندیدش بگیری
۱۵ شهریور ۹۵ ، ۱۳:۴۶ نیمه سیب سقراطی
یه وقتا این سنگه انقدر چغر سر جاش واستاده که واسه از رو بردنش مجبوری نادیده ش بگیری ...
پاسخ:
اگه زورمون نرسه فقط خودمون داغون میشیم. و باید ندید گرف
نادیده شم که بگیری بازم هست.
+ تا آخر عمر یک گوشه ذهنت جا خوش می کنه. کاش اصلا به بودنش عادت نکنیم یا از همون اول بشکونیمش تا برامون بزرگ نشه.
پاسخ:
اگه بشه شکوند... حتی به مرور
۲۸ شهریور ۹۵ ، ۰۳:۳۴ شِـــ‌یدا ..
دوران طفولیت ما هم یه همچین چیزی بود. یه پیچ که فرو رفته بود تو آسفالت. خدا شاهده که چندبار من با دمپایی این پیچ رو شوت کردم و انگشتای پام رو به فنا دادم. مدیونی اگه فک کنی بچه خنگی بودم :))
پاسخ:
اینکه چیزی نیست، یه قوطی اسپری رنگ تو خیابون روبروی خانه هنرمندان تو آسفالت پیاده رو فرو رفته، ما با این طور و عرضمون هربار لگد میزنیم بهش :|

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">