I tuoi capelli che nel vento volano
1. میز آینه ام شده است شبیه طاقچه ی هندی ها.
انواع و اقسام روغن های مختلف اعم از بادام و زیتون و بنفشه و این چیزها برای تقویت پوست و مو و گوش و دماغ و دهن و اینها کنار هم چیده شده و جالبی قضیه اینجاست که هیچکدام هم هیچوقت استفاده نمیشوند.
صرفا آنجا گذاشته شدهاند که بعضی اوقات چشمم بهشان بیوفتد و پیش خودم فکر کنم که عه! راستی من دخترم، و باید از این جور چیزا به موهای درازم بزنم تا تقویت شود و هر شب گره هایش را باز کنم و شانه اش بزنم و ببافمش، و هر روز صبح بافته هایش را باز کنم و بروم جلوی آینه و به فر خوردگیهایش ذوق کنم.
مسئله اینجاست که نه من حوصله ی این چیزها را دارم و نه موهایم.
فقط کافیست یک میلی سیسی از این چیز ها از حوالی اش رد شود، چنان رم می کند و چرب و شل و ول و مسخره و به هم چسبیده می شود که خدا بداند. هیچ شامپویی هم رویش اثر ندارد.
هیچ تمهید و راه حل خاصی هم برایش پیدا نکردیم،
لذا تجربیات شخصی تان را در این زمینه پذیراییم. اتاق نشیمن حتی.
2. این حکایت کسی است که لقمه ی بزرگتر از دهانش برمیدارد: