زمستان ...سکوت... و برف...
شنبه, ۳ تیر ۱۳۹۶، ۰۵:۵۵ ق.ظ
سالها پیش جلوی در خانه مان متولد شد و اسمش را گذاشتم اَلفی.
نمی دانم چرا.
اما همین توده ی سفید خندان میتواند در گرمترین و مزخرفترین روزها هم یک لبخند کشدار به صورتم بچسباند
۹۶/۰۴/۰۳
قبلنا ورمیداشتیم گلوله های برف رو روی زمین میغلتوندیم دوساعت طول میکشید تا چند تا گلوله ی بزرگ درست بشه بعد با بدبختی گلوله ها رو روی هم سوار میکردیم بعد میرفتیم دمبال ما یتعلقات آدم برفی که شامل شاخه و هویج و و ذغال و این چیزا میشد... امروزه دیگه با گذاشتن دو تا برگ و یه شاخه بر روی یک کپه برف هم میشه آدم برفی درست کرد. کلا همه چیز داره به سمت مینیمال شدن پیش میره در عصر حاضر.
:D
ولی جدا جالبه، صرف این که دو تا برگ و یک شاخه در یک حالتِ خاص روی یک توده ی برف چیده بشن ، یک دفعه اون توده ی برفی که هیچی نیست، شخصیت پیدا میکنه و از هیچ تبدیل به یک موجود زنده و بامزه میشه!
چقدر حرف زدم امروز :/