The cake is a lie
چند روزی میشود که یک خانمی را هی همه جا میبینم. در فروشگاه، توی اتوبوس، و حتی مطب دکتر دندانپزشکم.
این اتفاق من را به یاد اوایل دوره ی دبیرستان میاندازد و ساغر.
ساغر دختر خوب و آرامی بود که عملا کاری به من نداشت، اما تقریبا همه جا اتفاقی او را می دیدم و این من را میترساند؛ حس شخصیت فیلمهای ترسناک ژاپنی را داشتم که بچههای ترسناک بی هوا جلویشان ظاهر میشوند. حتی توی خانه هم انتظار داشتم با باز کردن در یخچال و کمد دیواری ساغر ظاهر شود.
همان سال بود که تصمیم گرفتم برخلاف اعتقادم مبنی بر تحریم کلاس زبان، حداقل یک ترم بین قشر زبان آموز بلولم و کمی سطح خودم را بسنجم؛ و یک روز بعد ظهر، وارد موسسهای شدم که آن زمانها برای خودش اسم در کرده بود و برای تعیین سطح اسم نوشتم. وقتی که از اتاق ثبت نام بیرون امدم، ساغر را دیدم که روی صندلی نشسته و دارد از روی یک دفترچه چیزی میخواند. فردای آن روز او را در مدرسه دیدم، آرام ته کلاس نشسته بود و کتاب اینترچنج سبز را ورق میزد. و این یعنی دقیقا همان لولی بود که من بودم. و شاید توی همان کلاس، که البته اینطور نبود.
معلم آن ترم آقای خوشرویی بود شبیه هوشنگ ابتهاج، با دست راستی که همیشه شکسته بود و ادعا میکرد که بیشتر عمرش در آمریکا زندگی کرده. ادعایی که صحت داشت و من حسرت میخورم که اگر در این سن با او آشنا شده بودم میتوانستم چیزهای زیادی از او یاد بگیرم. چون در آن سنی که من بودم نهایت سوالاتم معنی اصطلاحات به کار رفته در آهنگهای ریکی مارتین بود که تازه الان می فهمم که بعضی هایشان چقدر آبروبر بودند، و معلم زبانم را تصور می کنم که چقدر به اینکه یک دختر ۱۵ سالهی اسکل دارد این سوالات را میپرسد خندیده. البته چندبار هم بدون هیچ ملاحظهای توی رویم قهقهه زده بود، و فکر میکنم آن وقتی بود که معنی she bangs را پرسیده بودم. شاید برای شما آنقدرها عجیب نباشد. چون شما من را در آن دوران ندیدهاید که شبیه اِیمی فرا فاولر با آن عینک کائوچویی ته کلاس قوز کرده معلم را نگاه می کردم.
ساغر را میگفتم.
من هیچ وقت بیشتر از سلام و یک لبخند، با ساغر ارتباط کلامی-رفتاری خاصی نداشتم؛ اما سال بعد که مدرسه اش را عوض کرد به این فکر کردم که شاید وقتی که ادم یک نفر را اینطور همه جا می بیند، باید جلو برود و با او آشنا شود. شاید قرار است نقش مهمی در زندگی اش ایفا کند.
اما در دنیای مصنوع جات مثل بعضی بازیها و فیلمها، چیزی که هی خودش را نشان میدهد، یا میتواند کلید یک معما باشد یا صرفا یک المان برای برگرداندن ذهن از شواهد و کلید اصلی معما. و متاسفانه هنوز نمیدانم ساز و کار این قضیه در دنیای واقعی چطوری است.
عنوان از بازی portal