Aníron

در امتــــــــــــــــــــداد خیابان وانیلا...

Aníron

در امتــــــــــــــــــــداد خیابان وانیلا...

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
  • ۱۰ تیر ۰۲، ۱۳:۱۵ - طراحی سایت اصفهان عجب
محبوب ترین مطالب
آخرین مطالب

۲۱ مطلب در شهریور ۱۳۹۷ ثبت شده است

وقتی متنی را که ترجمه کرده بودم روی سایت می‌خواندم، حرص می‌خوردم و ناخن می‌جویدم بابت فراموش کردن نیم‌فاصله‌ها؛ و هرچه جلوتر می‌رفتم بیشتر حرص می‌خوردم و یک جایی فکر کردم: کاملا یادم است که در این‌جا و آن‌جا، این چیزها را رعایت کرده بودم. 

دیروز در حین تماس تلفنی با مسئول سایت، این قضیه را مطرح کردم و عذر خواستم، مسئول سایت با تعجب خجالت‌ناکی توضیح داد برای پست‌هایی که زیر 1000 کلمه‌اند، نیم‌فاصله‌ها و 0 فاصله‌ها را، فاصله می‌زند تا به1000 کلمه برسد.

به این فکر کردم که شاید زندگی هم همین است. گاهی ما هی زور می‌زنیم چیزی را درست کنیم که یک نفر دیگر خراب کرده و نمی‌فهمیم منشا آن کجاست. وقتی آن‌قدر خودخوری کردیم که تمام شدیم، یک نفر می‌آید و با قیافه‌ی ریلکس می‌فرماید: من بودم/کردم، چطور؟ 

Faella
۱۴ شهریور ۹۷ ، ۰۵:۵۵ موافقین ۱۷ مخالفین ۰ ۵ نظر

طبق نتایج کنکور ارشد،  بنده یک موسسه‌ی غیر انتفاعی در کرج قبول شدم. 

از خونه تا مترو یک ربع تا نیم ساعت، تا ایستگاه امام خمینی نیم ساعت، از امام خمینی تا صادقیه نیم ساعت دیگه، و از صادقیه تا کرج هم _طبق گفته ی دوستان_ به طور میانگین یک ساعت، و از مترو تا دانشگاه هم یک مسیر تاکسی خور دیگه رو باید پشت سر بگذارم و این فقط مسیر رفت‌ه. علاوه بر اینکه نمیدونم دانشگاهش اصلا چطوریه. 

ولی خب امسال تنها شانس من برای ارشد خوندنه و سال دیگه شرکت نمی‌کنم.

نمی دونم چه کنم. کمک :((

Faella
۱۳ شهریور ۹۷ ، ۱۲:۰۷ موافقین ۴ مخالفین ۱ ۱۹ نظر

روزی که این پست را منتشر کردم، متوجه شدم همین نمایش درحال حاضر در یکی از تئاترهای تهران در حال اجراست، و ژانری که برای آن مشخص کرده‌اند، پاپ اپرا/ پرفرمنس است. چشمانم گرد شد. نمی دانستم این ژانر درحال حاضر در ایران وجود دارد. 

گرچه چندی پیش، یک تیزر از نمایشی دیدم که با اقتباس از شبح اپرا ساخته شده بود، که خب فکر کردم به دلیل محدودیت ها، یک اثر خییلی نیمچه اقتباسی خواهد بود؛ و صادقانه بگویم، برای شروع این نمایش هم هیجان داشتم اما فکر می کردم صرفا یک اقتباس آبکی و محدود باشد، اما بعد از دیدن آن، متوجه شدم محدودیتهایی که در تصور من بودند، آنقدرها هم پررنگ نیستند.  

و متوجه شدم ژانر اپرا و پاپ‌اپرا در ایران، صرفا به اسفندیار قره باغی و نیما مسیحا محدود نمی شود.

دقایع اول نمایش که راوی شروع به خواندن برگردان فارسی Le temps des cathedrales کرد، دهانم باز مانده بود و هی بازتر می شد... عجب صدایی!!!

حتی می شود اعتراف کرد برخی از بازیگران، حتی از کست اصلی فرانسه هم قوی تر عمل کردند، مانند راوی (نیما بختیاری) و اسمرالدا (رایسا آوانسیان)، و حسام الدین مختاری که در نقش کشیش فرولو ظاهر شده بود، اجرای بسیااار درخشانی ارائه داد، در حدی که از نظر من، اجرای "در توانم نیست" (برگردان قطعه ی  Tu vas me detruire ) بهترین اجرا در کل نمایش بود.

در مقایسه با نمایش اصلی، این نمایش هیچگونه دکور ثابتی نداشت و صرفا اشیایی مانند سطل رنگ و دسته گل و قنداق بچه! گاهی بین بازیگران دست به دست می شد. با اینکه در برگردان اشعار سعی شده بود معنی آنها حفظ شود، اما سازندگان بیشتر به ملودی آهنگها وفادار مانده بودند و اگر کسی نمایش اصلی را ندیده باشد، خیلی سخت می تواند به معنی این نمایش پی ببرد. همچنین، به دلایلی که من از آنها بی خبرم و شاید یکی ذیق وقت بود (گنجاندن یک نمایش 2 ساعت و ربعی در یک ساعت، چندان کار ساده ای نیست) برخی زوایای داستان مثل شورش کولی ها و کلا شخصیت کولی حذف شده بودند و شخصیت فیوبوس هم نسبت به نمایش اصلی بسیار کمرنگ بود. حتی به انتخاب بازیگر نقش فیوبوس هم انگار توجه خاصی نشده بود، چون چنانکه ویکتور هوگو او را توصیف می کند، فیوبوس یک جوان بسیار خوش قیافه و جذاب و هوسباز است و ما روی صحنه، با مهبد قناعت پیشه روبرو می شویم. البته صدای ایشان به شدت به صدای بازیگر اصلی یعنی پاتریک فیوری نزدیک بود و شاید دلیل انتخاب او برای این نقش همین بود. 

همچنین، به دلیل نا مفهوم بودن برخی اشعار و همچنین کمبود وقت، قسمتهایی به شکل دیالوگ روی تصاویر ضبط شده نمایش داده می شد که خیلی مورد پسند شخص من نبود، اما بهرحال به انتقال مفهوم آن کمک می کرد.

درکل، می توانم به جرات بگویم که نمایش، از نظر اجراها واقعا قوی و حرفه ای بود، و از نظر تکنولوژی و چیزهای دیگر تعریفی نداشت، که خب با توجه به نو پا بودن این ژانر در ایران، امیدوارم در آینده پیشرفتهای بهتری را در این زمینه شاهد باشیم.

در کل، اگر طرفدار اپرا، پاپ اپرا، پرفرمنس، کانتمپرری دنس و چیزهایی از این قبیل هستید این نمایش را از دست ندهید. در غیر این صورت آن را به عموم توصیه نمی کنم

 

لینک تیوال  توضیحات بیشتر و تهیه بلیط

Faella
۱۳ شهریور ۹۷ ، ۱۱:۱۱ موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰ نظر

آن روز را خیلی واضح یادم است. 

ساعت 7 صبح جمعه بود، به شکم روی تخت دراز کشیده بودم و با چشمان بسته، داشتم به سروصدای گنجشک‌ها گوش می‌کردم. از شب قبل هنوز خوابم نبرده بود و تمایلی هم به خوابیدن نداشتم. یک چیزی در درونم بود که نمی‌گذاشت. یک چیز ناشناخته. از جایم بلند شدم و به سمت کامی تراکتور (کامپیوتر بزرگ پر سروصدا و ابهت‌م) رفتم. 

چند روز پیش از آن، زمانی که برای تحقیق مدرسه به کافی‌نت رفته بودم، سر از یک وبلاگی درآوردم که راجع‌به مکان‌های باستانی و افسانه‌هایشان مطلب می‌گذاشت، و وبلاگی که خاطرات روزانه‌اش را منتشر می‌کرد. مطالبشان را روی فلاپی ذخیره کردم که در خانه بخوانم، و چند روز بعد به دنبال مطالب بیشتر، باز به کافی نت سر زدم. روزهایی بود که بعد از مدرسه، فقط به عشق اینکه مطالب جدیدی گذاشته باشند به آنجا می‌رفتم و مدام صفحه را رفرش می‌کردم و حتی گاهی، ناامیدانه به خانه باز می‌گشتم. تا اینکه یک  روز وسط زنگ علوم فکر کردم، اگر خودم هم یک وبلاگ داشته باشم؟ 

و اینچنین شد که آن روز بعد از ظهر، گزینه‌ی ثبت نام را فشردم و یک وبلاگ ساختم. وارد مدیریت شدم و روی گزینه‌ی "نوشته جدید" کلیک کردم. صفحه‌ی سفیدی روبرویم باز شد. دستم را روی حروف کیبرد گذاشتم و تایپ کردم : سلام 

گزینه‌ی "ثبت نوشته و بازسازی وبلاگ" را زدم و جمله‌ی "نوشته ارسالی به ثبت رسید و وبلاگ بازسازی شد" جایش را به صفحه‌ی سفید داد. با تردید روی اسم وبلاگ کلیک کردم و باز شد. آنجا بود. کلمه‌ای که من نوشته بودم آنجا بود. در فضای اینترنت.

 حس می‌کردم قلبم دارد توی دهانم می تپد. صفحه را بستم و به خانه رفتم؛ کامی تراکتور را روشن کردم و یک فولدر ساختم با نام "من".آن زمان تازه نرم افزار word را یاد گرفته بودم، هر روز یک فایل می‌ساختم و چیزهایی که توی سرم بود روی صفحات سفیدش خالی می‌شد و هر چند روز یکبار،فایل‌ها را روی فلاپی به کافی نت می‌بردم و در وبلاگم کپی می‌کردم. چندبار به این فکر کردم که اصلا چرا باید کلمات کله‌ام را با کسی شریک شوم؟ برای کسی چه اهمیتی دارد؟  نمی‌دانستم چرا این کار را می‌کنم.  درواقع هنوز هم نمی‌دانم چرا این کار را می کنم. حس خاصی است که کلمه‌ای برای توصیفش وجود ندارد و فقط می دانم کاری است که باید انجام بدهم. هنوز هم بعد 12 سال، وقتی کلماتم را جایی منتشر شده می‌بینم، یک طوری می‌شوم و فکر می‌کنم این‌ها کلمات کله‌ی من هستند. بدون هیچ حفاظی، آن هم در فضایی که هیچ‌گونه مرزی ندارد. کمی وحشت می‌کنم اما باز هم انجامش می دهم. بعد از 12 سال. بعد از 35 وبلاگ، هر بار رهایش می‌کنم حس می کنم یک چیزی کم است. انگار که از رفیق قدیمی‌ات دور افتاده باشی. حرف‌هایت روی دلت بماند و سنگین شود. اما  وبلاگ همیشه آنجا بوده و بدون هیچگونه قهر و نق و نوق و پشت چشم نازک کردنی، پذیرای مزخرفات کله‌ی من است. چرا از این محکم‌تر؟ 


در پی این پست

از آنجایی که این پست بسیار لحظه‌ی آخری نوشته شد (به واقع قصد داشتم به جای یک نفر بنویسم و خب... نشد) نمی‌شود کسی را دعوت کنم. حتی معلوم نیست خودم را هم راه بدهند، و باید به دنبال یه کارتن نو که مدتی دست خانم دکتری بوده بگردم. 

Faella
۱۲ شهریور ۹۷ ، ۰۰:۰۰ موافقین ۱۱ مخالفین ۰ ۷ نظر

شب بود، نمی‌دانم چه وقت سال بود اما هوا خنک بود. 

مثل همیشه روی تاب نشسته بودیم و من آهنگ‌هایی را که با گوشی کلنگم با کیفیت 64 kbps دانلود کرده بودم برای او پلی کردم. آن زمانها برنامه این بود؛ ما در خانه ADSL نداشتیم و دورانی بود که ایرانسل به تازگی اینترنت همراه را ارائه می‌داد؛ ما هم چاره ای نداشتیم جز اینکه با همان گوشی‌های نابودمان، چیزهایی که می‌خواستیم با حجم کم دانلود کنیم و برای هم بفرستیم. 

آن شب، روی تاب نشسته بودیم، آهنگ‌ها پخش می‌شدند و ما صحبت می‌کردیم تا نوبت به con tu nombre ر سید. نایا ساکت شد و تا پایان آهنگ ساکت ماند، بعد گوشی را از دست من گرفت و آهنگ را باز پخش کرد. دو بار، سه بار و شاید پنج بار همان آهنگ پخش شد و من چند قطره اشک روی گونه‌اش دیدم و دلم خواست در آغوشش بگیرم. بعد به سمت من برگشت و پرسید:  همین؟

Faella
۱۱ شهریور ۹۷ ، ۰۹:۰۹ موافقین ۱۰ مخالفین ۰ ۴ نظر
Faella
۰۸ شهریور ۹۷ ، ۲۲:۲۲ موافقین ۱۰ مخالفین ۰ ۹ نظر

یک ارتباط مثلثی بین عشق، نفرت و عقل وجود دارد و هر سه مسیر هم بسیار باریک است.

اگر سقوط کنی، به دره‌ی جنون می‌افتی و اگر پرواز کنی، می‌رسی به یقین.

پ.ن: با پراید در این جاده ها تردد نکنید.

Faella
۰۷ شهریور ۹۷ ، ۲۱:۲۱ موافقین ۱۱ مخالفین ۰ ۳ نظر

بعید می‌دانم این نمایش نیازی به معرفی داشته باشد و کمتر کسی هست که حداقل یکی از آهنگ‌هایش را نشنیده باشد، اما از آنجایی که در نوجوانی با این موسیقی‌ها زبان زیبای فرانسوی را شناختم، دلم می‌خواهد ادای دینی به این آهنگ و این نمایش داشته باشم.. 

 

 

Faella
۰۵ شهریور ۹۷ ، ۱۰:۰۱ موافقین ۵ مخالفین ۰ ۵ نظر

آیا موجودی چندش‌تر از یک پیرمرد 80 ساله که در خیابان، حال لیسیدن لبانش، توی صورت یک دختر جوان می‌رود آفریده‌ای؟

و  آیا می‌دانی که چرا من باید به چنین موجودی حس ترحم داشته باشم؟؟

Faella
۰۴ شهریور ۹۷ ، ۰۲:۴۹ موافقین ۹ مخالفین ۰ ۱۰ نظر

“Victorious warriors win first and then go to war, while defeated warriors go to war first and then seek to win.”

 

جنگجویان موفق، پیش از آنکه به جنگ بروند پیروزی را یافته‌اند. جنگجویان شکست خورده، ابتدا به جنگ می‌روند و سپس به دنبال پیروزی می‌گردند.

 

هنر جنگ/ سان تزو 

 

Faella
۰۳ شهریور ۹۷ ، ۰۱:۱۰ موافقین ۱۱ مخالفین ۰ ۱ نظر